دفـتر‌هـنرهای‌تـجسـمـی‌پـایـداری:::Visual Arts of Resistance

دفـتر‌هـنرهای‌تـجسـمـی‌پـایـداری:::Visual Arts of Resistance

هنر انقلابی و اسلامی و دینی آن هنریست که مرکزش جمال حق است و هنرمند متعهد باید به جنگ با هنرمند بی درد برود.کار بچه های جنگ تمام شد ولی جنگ شما تازه شروع شده.یعنی از این به بعد باید عملیات ها در عرصه ی هنر و ادبیات اتفاق بیافتد،این ها سخت تر از عملیات های آن زمان است.هنرمندان و نویسندگان و شاعران باید به سهم خودشان و با توجه به توانی که دارند از فداکاران قدردانی کنند. باید مقاطع حماسه ها و پیروزی ها را در معرض نمایش توده ها و جوامع بشری و تاریخ بگذارند.باید روح شجاعت و حماسه را تقویت کنند.(در عرصه هنر)باید وضعیت تمام قشرها را در نظر بگیرید،نه اینکه هنر خاص طبقه ی اشرافی!یا هنرهایی که فقط یک عده ی خاصی آن را متوجه می شوند.
امام خمینی (ره)

طبقه بندی موضوعی

خزانه گوهران

دوشنبه, ۲۳ تیر ۱۳۹۳، ۰۶:۱۴ ب.ظ
آورده اند به ایماء و اشارات و ایهام و ابهام که در فلان موضع ، خزانه ای است تمام ، از مجموعه ای گرانسنگ و ارزان از گوهران که هر یک تکه از آن کفایت کند امور صغیره و کبیره بلادی بیکران و معلوم نیفتاد آن اشارات و کنایات مربوط به کدامین نقشه از نقوش متعدده ای است که زوجات و فردات دیده اند یا شنیده و یا اینکه تحت تراوشات واهمه ، امر مشتبه به دیدار و شنیدار شده. سخن کوتاه ، قریب نیم قرن قصه یا واقعیت خزانه گوهران از این سینه به آن سینه و از کتابی به کتاب دگر رفت و گروه ها و نحله ها هنوز که هنوز است در رمز گشایی این مهم سر در گریبان .
عده ای گفتند شاید این گنجینه در خزانه بخارایی باشد و برخی دروازه آن ((غار)) تصور نمودند . آنقدر این تصویر به تطور گشت تا دروازه غار کن فیکون گردید و گروه گوهر دوست متفرهنگ ، تمامی زوایای محلات گود نشین را کاویدند و بالا و پست شدند اما نه خزانه ای دیدند و نه گوهرانی . اهالی غار ، بیرون شدند و در سازه های کندویی ازبتن و چدن و پولاد عجین شده کوچ کردند و برخی در جستجوی دروازه های دیگری که شاید غاری بر آن مترتب باشد هنوز گرد جهان می گردند . از طرفی بر فرقه ای از اهل ادب بر خورد که خزانه بخارایی شاید نسبت داشته باشد با نکته چند لایه خواجه شیراز که فرمود به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را . یعنی اینکه به تمهید رسیدن به خزانه بایسته است که سمرقند را فتح و کالبد بشکافیم شاید کلید واژگانی در رمزگشایی خزانه دولتمان فراهم آید .
حافظ را زیر و رو کردند ، زیر و زبر کردنی ، قرن ها را به هم ریختند ، با سعدی اش آمیختند و در پایانه ی نابرده رنج گنج میسر نمی شود به قدر کفایت ترشرویی عصبیت مزاج ! که ما می خواهیم ، گنجی که هست شامل مرور زمان نگشته و نفرساید آن گاه شیخ اجل ما را به خوردن مفت متهم می فرماید از حافظ پایین شدند تا خیام رسیدند . سر خود با کوزه و کوزه گرد جام و جوشش گرم و دلهای خود به قدر اندکی نرم که رسالت ما نه این است که از نکته ی نکته گیران برنجیم و از راه نرفته برگردیم ، می رویم تا به مقصد برسیم نرمک نرمک ، هفت حوض عشق را هم می رسیم به نیت هفت خوان . دل که از عزا در آمد ، جستجو و کاویدن ادامه باید که فرمود : گرچه خزانه نه به کوشش دهند هرقدر ای دل که توانی بکوش .
مرور ایام نحله ها و گروه های دیگری را ترغیب به کام کرد که ما هم اندرین بازی ، سازی بزنیم ، شاید کارگر افتاد . ماموت نام که رفت و رو به قلعه موشا می نمود و از سه شیفت کاری ، افزون بر چهار شیفت کار می کرد کار کردنی . تراکتور اعضایش خواب نمی دانستند و دست و پاهایش را ، سکون نمی یارستند . برخاست و جانبی متشابه بر تریبون ماند و خازنان را بخواند و خلعت ها راست کردند چون راست شد نزدیک اعیان ری باز آمد و گفت : پیچ و تاب سماع که داده بودید با خود گفتیم سخت خوش و پسندیده آمد . اعیان شما را که بر شغل اند و تارک دنیا و بی اعتنا به حقوق و امکانات و در میان شما مردی است مردستان که خود باغ ارم است و مطلع و دلسوز خلایق و بسیار لایق و کوشا که از بیم گزند زخم چشم و چشم زخم اغیار فی الحال ناگریزیم ((موشا )) صدایش کنیم . جملگی دعایش کنیم تا این گنج خدمت به عام ما را سزاوار افتد هر چند اهل باقالی و گل های قالی تار افتد اما چه باک پیش می رویم اگر شده کرور کرور زمین را تقسیم و به خانه های مساوی خاکبرداری کنیم تا به گنج و خزانه گوهران دست یابیم و طومار اغیار در هم بپیچیم ، پیچیدنی . (( اکرف )) از دور نظاره می کرد و می خندید که این جوجه بوزینه ، شعبده ها تمهید می کند و چه خیالات می بافد مگر مرده باشیم که گنج خدمت از آستین ما بیرون کنند و در پوستین (( موشا )) بنهند .
((اکرف)) با مشاطه گران شور کرد ، شور کردنی ، ((مامابی خا )) که در اوسنه پیش رئیس انجمن اصلاح مو های ژولیده و تولید کلاه گیس های مدنی و بالکل تربیت امور بدنی ، اعم از ژورنال و انجمن های صنفی و ارتباطات گسترده با زمین و سیارات دیگر اعم از مشتری و ناهید و تیر و اورانوس و رام کردن اژدها بالاس و الماس و غمزه بود ، ((میروسلاو )) را ترغیب کرد جلوی جوجه ماموت قد علم کند ، قد علم کردنی . بازاره مکاره کالک و نقشه و راهبرد های رنگارنگ داغ شد و در کوتاه مدت برهوت بی گنجی تبدیل به باغ گردید و گل و بلبل و پروانه و عاقل و دیوانه دی میان شدند و بی اعتنا به نان شب ، کله سحر تا بوق سگ مطلب و مقاله و تحلیل طبع و نشر کردند تا چشم و گوش جهانیان به این زاویه راست گردید ، گردیدنی . 
ماه ها گذشت و ماهپاره ها از زمین و زمان سبز می گردیدند و بر بام ها می شدند و تاب مستوری نداشتند و لعبتکان هندی و چینی و رومی همه به زبان پارسی فصیح سخن گفتنی . رایزنا جذب سیاحان به وفاق افتاده بود و در طریقت راهزنان نفاق . و همین تفرقه در ظاهر راهزنان دل و دین سبب گشت تا جهان بار دیگر از طریق معمول که به قهقرا می رفت و انتهای ماجرا قدری تنفس چاق کند و از مرداب لیبرال مسلکی که دموکرات ها آنرا انباشته بودند بیرون بخزد ، فوروارد مهاجمی که می گفتند با ماست اما معلوم گردید که بر ماست و آنگونه که بویش می آمد ششلول بند ها هم مدعی (( خزانه گوهران )) شدند این بار به طریقه اولی و بقول مارکز در پاییز پدر سالار از قتل سرهنگ ، همه اش را می خواستند ، خواستنی .
اهالی شوش و خراسان و خزانه و غار و آهنگ و رباط کریم تا سلفچگان ، و بقول پیر خردورز فرزانه،این جمهور مظلوم که اقتدارشان به عالمیان معلوم بوده و هست دچار عارضه تکینا باد شدند . یعنی که ابر و باد و مه و خورشید و فلک با سرایت پدیده مرموز پولوتیک دبوری ها ، در مصرع آشنای خویش و بیت معمور درویش (( کلک )) را هم دیدند به عنوان ناخوانده مهمانی که فی الحال می خواست بر صدر (( خوان )) خلایق نشیند و استراتژی چه بخورید . چه نخورید ، چه گوش بدهید و چه ندهید ، چه ببینید و چه نبینید و در یک کلان به کسی روی آورید و از کسی روی برگردانید را حقنه فرماید ، حقنه فرمودنی ، به گونه ای که این سخن درشت ناک نرم ترین آوا و هوش مردمان تلقی و القاء گردد ، القاء گردیدنی ....

ناصر سیفی

  • دفتر هنرهای تجسمی پایداری Visual Arts of Resistance

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی